عشق
عزيزم عشقم دو شبه خيلي بدجور صدات گرفته . تو خواب گريه ميكني و سرفه و يك صداي عجيب از گلوت بيرون مي ياد . امروز صبح نوبت گرفتيم بريم دكتر هنوز نرفتم و نوبتمون نشده . خيلي نگرانتم .
ديشب دكور اتاق رو عوض كرديم و تشك تختمون رو آورديم تو اتاق تو تا من و تو روش بخوابيم و بابايي پايين !!
تو هميشه تا يك چيز تازه ميبيني خيلي زيبا ميگي به به و همش بهش دست ميزني و با كوچكترين تغيير دكور متوجه تغييرات هستي و همش ميگي به به . ديشبم كلي بازي كردي و از رو تشك افتادي . اما بازم بازي كردي و ميگفتي به به .
بابايي داشت برات پتو رو ميذاشت خيلي واضح گفتي : پتو (94/8/11 ساعت 9:30 شب)
منو بابايي به هم نگاه كرديم و گفتيم آره پتو .
بعضي وقتا كه ميري تو حياط بازي كني برام گل مي ياري از تو باغچه و بهم ميدي و منم انگار از دست تو دنيا رو ميگيرم . عزيزم زود زود خوب شو . خدايا خودت محافظش باش .
هميشه وقتي ميگي مامان ،منتظري جواب منو بشنوي و منم در جوابت ميگم جانم عشقم . باز ميگي مامان باز ميگم بله نفسم . باز ميگي مامان و خودت رو پرت ميكني تو بغلم منم ميگم بله عشقم تو نفسمي عمرمي و يكم باهات كشتي ميگيرم و تو ميري سراغ بازيات البته وقتي ميگم ميري يعني همون كنار من ميچسبي و بازي ميكني .
عاشقتم . دوستت دارم . خيلي بي تو مي ميرم .