چه سالي شد امسال
برعكس ميمون از جنب و جوش افتادم تو سال ميمون .
البته دارم رو آشپزيم كار ميكنم و حرف زدن تو .
3 هفته پيش حاج خانوم مامان مهدي رو از دست داديم و روز عرفه فهميديم پسر پسر عموي بابا پسر 25 ساله چه پسري ، گل پسر ، فوت كرده .
خيلي داغونم .اينهمه دويدن ها اينهمه بدو بدوهاي زندگي به كجا ختم ميشه . نميدونم
شايد چند روزي بريم سفر. خدا ميدونه اگه قسمت بود و برگشتيم ، وبلاگت رو بروز ميكنم
از حرفات از كارات و عكسات ميزارم .
اگرم برنگشتيم كساني كه ما رو ميشناسين و نميشناسين حلالمون كنيد
اين مرگها رو كه ميبينم ميگم مرگ خيلي نزديكه خيلي ،اون به ما نزديكه ما فكر ميكنيم ازش دوريييييييييم .
خدا به همه عمر با عزت بده به من و خانوادم هم عمر با عزت و طولاني بده .
خيلي آرزوها واست دارم . خدايا هيچ پدر و مادري رو با داغ بچش امتحان نكن .
براي شادي روح مهدي عزيز صلوات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی