هديه خدا محمدرضاجونهديه خدا محمدرضاجون، تا این لحظه: 10 سال و 25 روز سن داره

جوجه جون من

شروع راه رفتن و دندون بالا

1394/1/26 12:08
نویسنده : زويا
201 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزم

جمعه 21 فروردين ، روز مادر كه روز تولد قمريته 3 تا قدم برداشتي به طرف روروئكت و من همچنان درگير با ايستادن تو .

عزيزم بهت گفتم روروئكت رو ميخواي يا تابت و تو رو ايستاده نگه داشته بودم دستام رو از دور كمرت ول كردم و شما به طرف روروئكت رفتي سه قدم و من از ترس كه نيافتي پريدم و گرفتمت ولي فقط خود خدا ميدونه چقدر خوشحال شدم تو رفتي و دنيا رو بهم دادي . بابا هم نيست رفته واسه پروژه چابهار . منو شما واسه اولين بار دو شب تنها خوابيديم . هميشه خاله ها مي اومدن پيش ما اما من ديگه روم نشد مزاحمشون بشم ديگه دل رو به دريا زدم و تنها خوابيديم . بابايي هم شنبه صبح رسيد .

چند روزه كه شكمت شل شده و دو روزه كه خيلي سرفه ميكني . آب دهنتم همچنان سرازيره .

دندوناي فك بالات نيش زده و كلي تب ميكني ديشب 2 ساعت بيشتر نخوابيدي .

خدا كنه زودتر خوب بشي .

منتظرم كه خوب بشي ببرمت براي واكسن يكسالگيت و برنامه تولدت . خدا بخير بگذرونه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)